⁂ کوچه باغ تنهایی ⁂

پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

دودی غلیظ از بین لب هایش به بیرون رفت
برقی ندیدم داخل چشمان رنگینش
می گفت: (عشق بین ما سوء تفاهم بود)
دود غلیظی ول شد از لب های غمگینش

آن لحظه دیگر "ما" فقط یک لفظ خالی شد
با چشم های کوچکش من را صدا می کرد
من مثل احمق ها نگاهم مات او بود و
او در شبی روح مرا از هم جدا می کرد


دستی به کیف و دست دیگر حلقه ی در شد
اصرار می کردم بمان ، شاید که برگردد
با بی قراری عینکش را جا به جا می کرد
سر ، رو به پایین ، تا که بغضش مستتر گردد

شک در دلش افتاد ، رفتن یا که ماندن یا...
تردیدِ دل کندن ، میان رفتن و ماندن
ترس از نبودش ، از دلم - با ضجّه - می بارید
حالِ بدی دارد ، سخن از رفتنش راندن


می رفت و می دزدیدم از او چشم هایم را
تا که وداعش دست کم بی دردسر باشد
او رفت و در تاریکیِ این کوچه پنهان شد
امّیدوارم عشق با او همسفر باشد

✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴

فندک بزن ، این زاغه را از نور من پر کن
مانند یک انبار پر باروتِ غمگینم
من از همین خاموشی ام سرگیجه می گیرم
* از دلهره ، از بغض ، از باروت سنگینم


این زندگی ، این خانه را دیگر نمی خواهم
اما چه حاصل؟ خاطره ، من ریشه در خاکم **
هر لحظه حتی ظهر تابستان دلم ابری ست
آبستن دلشوره ام ، از گریه نمناکم

محمد امین خبرخوش
اسفند 97

*بغض و باروت - ترانه ایی از مهدی ایوبی با صدای رضا صادقی
**ریشه در خاک - شعری از فریدون مشیری


 

  • ۹۸/۰۹/۰۹
  • محمد امین خبرخوش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی