گاهی وقتها ، بی هدف در خیابان به راه می افتم و سکوت تلخم را گاهی صدای خش خش برگی و گاه ، صدای کلاغی در هم می شکند.
اتاقم ، شده همه زندگی ام؛ خودم را در آن حبس میکنم و ساعتها به خاطراته قدیم فکر میکنم و تلخی کامم دو چندان می شود.به تنهایی ام دل بسته ام.تنهایی که تا چند وقت پیش در پی شکستن آن ....