⁂ کوچه باغ تنهایی ⁂

پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

فریاد خاموش

 

بعد از یک روز خسته کننده به خانه بر می گردم.تنها جایی که می توانم قدری آرام باشم و هیچ چیز آزار دهنده ایی زجرم ندهد.

روی مبل می نشینم و چشمانم را می بندم .خانه ، آرام است و ...

 

  • محمد امین خبرخوش

آدم برفی


از خواب بیدار می شوم.پنجره را باز می کنم و می بینم برف ، لباس سفیدی بر تن زمین کرده.

پنجره ام رو به دشتی سرسبز باز می شود که حالا ، برف برآن نشسته است.

کتم را می پوشم و به بیرون... 

 

 

  • محمد امین خبرخوش

حرم


 

دلم میخواهد راهی حرم شوم. راهی بهترین جای دنیا .پناه گاه امن دل شکسته ها؛سوار بر بال کبوتر ها می شوم و راهی مشهد می شوم .

دلم بی قرار و لبریز از ...

 

  • محمد امین خبرخوش

غروب

 

دلم که می گیرد ، لب ساحل می روم و به افق خیره می شوم.

غروب آفتاب را که می بینم ، حالت عجیبی پیدا میکنم.انگار ، دریا هم دردی را پشت نقاب بزرگش مخفی کرده .

به دریا حسودی ام می شود .  ...

  • محمد امین خبرخوش

هدف

 

 

زندگی را دوست دارم.با همه پستی و بلندی اش ، با همه کم و کاستی اش.

هدفی در دل دارم . و به عشق این هدف زندگی میکنم؛ فکرم را که به سمتش پرواز می دهم ، آرامشی وجودم را...

  • محمد امین خبرخوش

سکوت

 

 


گاهی وقتها ، بی هدف در خیابان به راه می افتم و سکوت تلخم را گاهی صدای خش خش برگی و گاه ، صدای کلاغی در هم می شکند.

اتاقم ، شده همه زندگی ام؛ خودم را در آن حبس میکنم و ساعتها به خاطراته قدیم فکر میکنم و تلخی کامم دو چندان می شود.به تنهایی ام دل بسته ام.تنهایی که تا چند وقت پیش در پی شکستن آن ....

  • محمد امین خبرخوش

قلم

 

 

 

قلم را برمیدارم.کلمات را با جوهر خودکارم ، یک به یک به هم پیوند میزنم و احساس درونی ام را به تصویر میکشم.از آنچه در دلم است و نمی توانم به زبان آرم؛ از آنچه جانم را همواره آزرده میکرد ولی جسارت به زبان آوردنش را...

 

  • محمد امین خبرخوش

تجربه

همیشه دوست داشتم بزرگ شوم.رفتارهایم به تقلید از بزرگتر ها شد؛با هم سن و سالانم بازی نکردم.نشستم و خواندم و خواندم.الان که به نصف راه هنوز نرسیده ام گرد خستگی و رنج در چهره نوجوانم نشسته است.

  • محمد امین خبرخوش

سر آغاز


 

بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب.باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده .عاکفان کعبه جلالش به تقصیر عبادت معترف که (ما عبدناکَ حقّ عبادتِک)  و واصفان حلیهٔ جمالش به تحیر منسوب که ( ما عَرَفناکَ حقّ مَعرِفتِک)

و هر چقدر هم که بگوییم و بنویسیم باز ((ما همچنان در اوّل وصف تو مانده ایم))

به وبلاگ من خوش آمدید. برای ارتباط با من می تونید از صفحه (تماس با من ) به آی دی بنده دسترسی پیدا کنید.
  • محمد امین خبرخوش